پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۴
تصویر
ادبیات فرانسه ژول والِس ( 1885 -1832) " آیا از شیر مادرم خورده ام؟ آیا یک زن روستایی به من شیر داده است؟ هیچ نمی دانم. گذشته از هرسینه یی که گاز زده باشم، از دوران کودکی کسی را به خاطر ندارم که نوازشم کرده باشد؛ ناز پروده نیستم، کسی به آرامی پشت دستم نزده است، هیچ کس مرا نبوسیده است؛ برعکس خیلی شلاق خورده ام. مادرم همیشه می گفت که نباید بچه را لوس بار آورد و هر روز شلاقم می زد. اگر صبح وقت نداشت، عصر حوالی ساعت چهار مرا به باد کتک می گرفت . مادموازل " بالاندرو " جای شلاق و کتک را پیه می مالید و مرهم می گذاشت. پیر دختری پنجاه ساله بود. در بالای خانه مان می نشست . اوایل خوشحال بود: چون ساعت نداشت و از کتک خوردن من زمان را می فهمید. " دنگ ! دنگ ! دنگ ! حالا دارد کتک می خورد، پس موقع قهوه من است." اما یک روز که پشتم را بالا زده بودم، برای این که جای کتک ها خیلی می سوخت و می خواستم که هوا بخورد، او مرا دید و دلش سوخت. اوایل می خواست پشتم را به همه نشان بدهد، اما دید راه چاره نیست و فکر و راه دیگری پیدا کرد. هنگامی که می شنید که مادرم می گوید : &

لالایی ها : شعری از کردستان

تصویر
                        از کتاب شعر و مردم از رحمت بنی اسدی کودکم ، می دانی : سر برای چیست ؟ سنگِ گدارِ راهِ آزادی  ست .                        ها لالای                      کودکم لالای.... ادامه....
تصویر
 ادبیات ایران زوال کلنل: محمود دولت آبادی
تصویر
در پاسخ به آن که گفت: احمد  شاملو" جاسوس نازی ها " بوده است آقایی  که احوال و منش بیمارگونه اش سال هاست، آسیب های بسیار جدی و غیر قابل ترمیم بر اهل فرهنگ و هنر ایران وارد ساخته است، شخصیتی که از قضا به دلیل امکاناتی که در اختیار دارد، در کار شبانه روزی ویران کردن  گذشته و آینده فرهنگی جامعه ماست، کسی که از هرچه بوی فرهنگ و هنر گذشته و آینده ایران می دهد بیزار و وحشت زده است، چهره یی که سال هاست، کاری به جز تحریف واقعیت های فرهنگی و هنری ایران ندارد و از این ره گذر ضربه های فرهنگی هولناکی بر پیکر جامعه  ما وارد ساخته است، در تازه ترین اظهاراتش احمد شاملو بزرگ ترین شاعر معاصر ایران را  " جاسوس نازی ها " خوانده  ادامه.

هیچ آباد: داستان

تصویر
داستان عکس ، گرفته شده در سال 1354بین راه کاشان  به یزد رحمت بنی اسدی این داستان را سال ها پيش نوشته ام، اما هر بار که آن را دوباره می خوانم، انگار همين دیروز بوده   است.... هيچ آباد دور نيست . همين بغل هاست . یك جيغ راه ست . یك هوار بزرگ . به اندازه دو تا دست   که دور دهان بگيری و یك هوار سر بدهی . این جوری : هوار .... ...از این ورکه هوار بكشی ، آن وری ها می   شنوند و با یك هوار جواب می دهند . هيچ آبادی ها هميشه ، هوار را با هوار جواب می دهند. همين چندسال پيش بود که چنان هوار جانانه یی سر دادند که نه تنها آن وری ها ، بلكه آن ورتری ها هم فكر کردند زمين لرزه آمده و الان زمين زیر پای شان خالی می شود . همه شان جمع شدند توی ميدان هيچ آباد و دوتا دست را دور دهان شان حلقه زدند و به اتفاق، هواری سر دادند که تا آن روز کسی ندیده و نشنيده بود. قصه این هوار دراز است و حكایت آن مفصل . زبانی می خواهد آن را تعریف کند و گوشی هم آن را بشنود. ادامه...
تصویر
کولی :  خواننده شارل آزناوور   با شما از روزگار ی می گویم که زیر بیست ساله ها نمی توانند آن را در یابند. درمحله "مون مارتر "، آن روزگاران تا زیر پنجره های مان گل های یاس اویزان بود . و خانۀ ساده و کوچک ما پاتوق خوبی بود که کوچکی اش به نظر نمی آمد آن جا بود که ما یک دیگر را شناختیم من که گرسنگی را فریاد می کشیدم و تو که لخت مدل نقاشی  می شدی ادامه ....
تصویر
ادبیات فرانسه  آرتور رَمبو شاعر شورشی در سال 1870، زمانی که رمبو هنوز 16 سال بیشتر ندارد، با صدای بلند اعلام می کند که عاشق " الهه شعر و موسیقی و آزادی " است و از این دوره، به ویژه از جنگ ( جنگ میان فرانسه و پروس که در 20 ژوییه 1870 آغاز شد) و ملی گرایی به شدت نفرت دارد و " ناسیونالیسم " را با به کاربردن  واژه یی با معنی جدید وتحقیر آمیز " نظامی گری " می خواند و محکوم می کند. او به جای استفاده از واژه  Patriotisme   Le ( پاتریوتیسم) به معنی میهن پرستی،  واژه یی شبیه به آن ، یعنی    patrouillotisme Le ( پاترویوتیسم ) را ابداع می کند که به معنی  دخالت، مراقبت و گشت نظامی – پلیسی است. ادامه..                            صحنه یی از فیلم کسوف کامل در باره زندگی ارتور رمبو و پل ورلن    
تصویر
ادبیات جهان: بهترین رمان های سده بیستم  پی  پی جوراب بلند:  آسترید  لیندگرَن آیا می توان یک دولت را با یک قصه کودکانه بر انداخت؟ آسترید لیندگرن در 70 سالگی، این کار را می کند. ... ادامه..
تصویر
ادبیات جهان:بهترین رمان های سده بیستم   برگردان رحمت بنی اسدی به یاد بهمن فرزانه مترجم رمان صد سال تنهایی که در تنهایی خاموش شد صدسال تنهایی: گابریل گارسیا مارکِز ر وزی که راه آهن از روستای " ماکوندو " گذشت و قطار سوت زنان همراه با سرو صدای زیاد و دود و وارد روستا شد، اهالی حیرت زده و انگشت به دهان شدند. این قطار زرد رنگ در بی خبری، بسیاری از بی اعتمادی ها و بدیهیات، رضایت ها و حادثه های ناگوار، تغییرات و هم چنین فاجعه.. و حسرت های    بسیار  همراه  خود به روستای ماکوندو آورد .  ادامه...                     برای آگاهی بیشتر تگاه کنید به این ویدئو:     http://www.youtube.com/watch?v=-E_ElriF 56o
تصویر
ادبیات جهان-  بهترین رمان های سده بیستم برگردان: رحمت بنی اسدی اتو دافِه (عمل ایمان ): الیاس کانتی   " پیتر کَن" در چهل سالگی، آدم عجیب و غریبی است. در یک آپارتمان بزرگ در شهر " وین " زندگی می کند، روی پنجره های خانه را دیوار کشیده شده و نور از سقف بر خانه می تابد. یک کتاب خانه بزرگ با دو هزار و پانصد جلد کتاب، تمام سالن  واتاق ها را پوشانده است و " کن " تقریبا هیچ وقت آن ها را تنها نمی گذارد. ....  ادامه http://apocalypse.france2.fr/hitler/Autodafes  هم چنین نگاه کنید به این ویدئو 
تصویر
هر چه داشتیم فروختند نظامی گنجوی هم فروخته شد! دانشگاه استراسبورگ فرانسه در روز جمعه 14 فوریه 2014 کنگره یی  در باره نظامی گنجوی شاعر بزرگ ایرانی برگزار می کند. اما این بار این شاعر نه به عنوان یک شاعر ایرانی، بلکه به عنوان یک شاعر ترک و آذربایجانی به همگان معرفی می شود.   ادامه....

شعر : کودک

                                                    شعر كودك برای نوه ام ساشا و تمامی کودکان سراسر گیتی              ترا مي نگرد  با چشماني روشن تر از الماس    دستت را مي گيرد با دستاني نرم تر از حرير و هزار كهكشان             در خنده اش دارد . چه معصوم ! چه معصوم ! آن كه دشمن را با لب خندي به خاك مي افكند و زندگي را با تبسمي عاشقانه                جار مي زند . جهان را در گهواره بايد كرد تا در كنارت آرامش وعشق را تجربه ي دو باره يي كند .
تصویر
ادبیات جهان - بهترین رمان های سده بیستم  عطر : پاتریک سوسکین در سال 1750، یک انسان روزگار ما نمی توانست یک هفته در پاریس دوام آورد، زیرا شرایط بهداشت بسیار بد بود و شخص ممکن بود به انواع بیماری های ممکن مبتلا شود. براین شرایط، بوی بد و شدید بدن ها و کوچه و خیابان ها را هم باید بر آن افزود. در این حالت روستاییان یا اربابان بوی  "  بُز  "  می دادند، با این تفاوت که اشراف و بورژواها این امکان را داشتند که بوی بدشان را با چیزی که بقیه مردم از آن بی بهره بودند، بپوشانند: عطر. " آب معطر" و خوشبو خیلی متداول بود و به سر و بدن زده می شد. سازندگان عطر به مثابه هنرمندان بسیار برجسته محسوب می شدند و میان آن ها برای جلب مشتریان پول دار و ثروتمند رقابت بود.   ادامه  صحنه یی کوتاه از فیلم عطر
تصویر
  اي كه پنجاه رفت و .... درد غريبي است                پنجاه سالگي ! به هنگامي كه ات ،          كِشته يي نيست آرد ي نبيخته ، و الكي          تا به ديوارش  بياويزي . دربسترِ پر شيب و شتابِ رودي كه عمرش مي خواني ،   سياهه ها را              ورق مي زني  و مجالي  ت نيست تا حتا به  قفا بنگّري . ادامه ....