و می بالم بر خویشتن که در رنج دیگران به جز خود زیسته ام پنجره ها از بودلر " آن کس که از بیرون از ورای پنجره ی گشوده یی می نگرد، هرگز همه چیزهایی را نمی بیند که کسی از پنجره بسته می نگرد. چیزی ژرف تر، پر رمز و راز تر، بارورتر، تیره تر و خیره کننده تر از پنجره یی نیست که در پس آن شمعی روشن باشد. آن چه را که می توان در آفتاب دید، از آن چه در پس پنجره می گذرد، جذاب تر نیست. در این سوراخ سیاه یا روشن زندگی جاری است، خواب زندگی را می بیند، رنج را می زیید. از آن سوی بام های انبوه، زنی تهی دست، میان سال و چین بر چهره را می بینم که بی وقفه بر روی چیزی خم شده است و هرگز بیرون نمی رود. من سرگذشت، یا بهتر افسانه این زن را با چهره اش، با جامه اش، با حرکاتی مانند هیچ دوباره ساخته ام و گاه آن را اشک ریزان برای خودم نقل می کنم. اگر او پیرمردی تهی دست بود، آن را باز به همین سادگی دوباره می ساختم. می خوابم و می بالم بر خویشتن که در رنج دیگران به جز خود زیسته ام. شاید بگویید: "به راستی قبول داری که این افسان
" باروک " ، یک جنبش ادبی و هنری است که در اواخر سده شانزدهم و اوایل سده هفدهم در ایتالیا و در شهر های رم ، مانتو، ونیز و فلورانس به وجود می آید و به سرعت به دیگر کشور های اروپایی سرایت می کند . این جنبش ، تمامی عرصه های هنری و ادبی از جمله: مجسمه سازی، نقاشی، ادبیات، معماری و موسیقی را در بر می گیرد. ویژگی های این جنبش اغراق در حرکت ، تزیین وآرایش و دکور، اثر های نمایشی ، تنش و گاه نشان دادن عظمت و شکوه است. از نیمه دوم سده هجدهم، نئو کلاسیسم جای این سبک را می گیرد . ادامه... برای آگاهی بیشتر می توانید به ویدئوی زیر نگاه کنید
ادبیات فرانسه قهرمانان و شخصیت های آثار ویکتورهوگو، ممنوع و بیرون از دایره قانون اند( نمایش نامه ارنانی و ژان والژَان شخصیت رمان بینوایان)، یا دچار درد ومحرومیت به خاطر ناهنجاری فیزیکی یا اخلاقی می باشند ( کازیمودو در نوتردام دو پاری یا " گوییپِلین [1] " در" مردی که می خندد [2] " و شیطان در " پایان شیطان [3] " ). اینان همگی قربانیان فقر و بی عدالتی اند: مردمان محروم، بینوایان... همه این شخصیت ها تحت سلطه سرنوشت مرگ بارند که می تواند قلب انسان ( ارنانی ) ، تعصب ( نوتردام پاریس ) یا قانون ( بینوایان ) باشد. با این حال، جهان ویکتور هوگو، جهان تراژدی نیست . انسان بازیچه محسوب نمی شود ؛ او با فداکاری ( ژان والژان ) و حتا مرگ خود( ارنانی ) به قدرتی که او را سرکوب می کند، فایق خواهد آمد. " گاورُوش " نوجوان و شخصیت اسطوره یی رمان بینوایان ، اثر امیل بایار دنیای محرومان و تهی دستان نمی تواند برای همیشه درمان ناشدنی باشد. با فتح کرامت و با به دست آوردن شرف انسانی شان ، رستگاری از طریق رنج و درد و از راه عشق و دوستی، " رانده
نظرات