دون ژوان:مولیر





دون ژوان ( 1665)
دون ژوان یک نمایش کمدی از مولیر نمایش نامه نویس برجسته فرانسوی در سده هفدهم است، اما در واقع بهتر است این نمایش نامه را در شمار تراژدی کمدی دانست که در آن هیچ یک از قاعده های تئاتر کلاسیک رعایت نمی شود .در این نمایش، شوخی و جدی در هم آمیخته است؛ " اکسیون" یا مجموعه یی که نمایش را می سازد از پیچیدگی فراوانی برخوردار است؛ هر " اکت " ی در مکانی می گذرد و زمان داستان سی وشش ساعت است .
نمایش دو بازیگر اصلی دارد: دون ژوان، اشراف زاده اسپانیایی و " سُگنارل [1]" نوکر یا بهتر، مرد مورد اعتماد دون ژوان است. دون ژوان از دست زنش " الیوِر[2] " گریخته است و هم اکنون به وسیله زن گریان و دو برادر زن خشمگین خود تعقیب می شود تا پاداش توهین به خانواده شان را بگیرد. در این تعقیب و گریز، دون ژوان و نوکرش، هردو درک و برداشت خود را از جهان ارائه می دهند: دون ژوان، آته و لیبرتن، جذاب و فریبنده است واخلاق سنتی را رد می کند. نوکر که ایمان او به خرافات تبدیل شده، برعکس مدافع اخلاق سنتی است. آن ها در این گریز،با یک رشته حوادثی رو به رو می شوند که اختلافات شان را در برخورد با شرایط نشان می دهد . در جریان نمایش طولانی، چندین موضوع دیگر نیز در هم ادغام می شوند: دون ژوان با الیور ، زنی که از او جدا شده است ، مواجهه می شود ، تلاش بیهوده یی می کند تا دختر جوانی را که نامزد دارد برباید و آن گاه سعی می کند دو دختر روستایی را به نام های " شارلوت " و " ماتورین " را فریب دهد .
در این نمایش هم چنیین مسایلی مانند شرف ، پول و به ویژه مذهب نیز حضور دارند. موضوع مذهب جای ویژه یی در نمایش دارد و به دون ژوان فرصت می دهد تا نظراتش را در باره آن بیان کند . او خدایی که مانع آزادی اش می شود، را رد می کند؛ از دو رویی برای رهایی از مجازات در جامعه ستایش می کند. در این جا دو حادثه دیگر رخ می دهد: جایی که دون ژوان تلاش می کند تا به مقدسات مرد گوشه نشین روستایی بی حرمتی کند و نیز در آن جا که با شبح عظیم الجثه یی که سرانجام دون ژوان را می کشد روبه رو می شود. این صحنه فوق العاده ، هم زمان معرف ایمان و خدا و نیز نشان نظم موجود اجتماعی به وسیله شاه و حکومت است که سرانجام دریک نمایش بسیار دیدنی به مرگ دون ژوان منجر می شود.
در سالی که نمایش تارتوف ممنوع می شود ، مولیر با دون ژوان نشان می دهد که هنوز یک شخصیت " متعهد "ی در تئاتر است . حملات و انتقادات تندی علیه مولیردوباره آغاز می شود و او را متهم می سازند که از مواضع اعتراضی دون ژوان دفاع کرده است. این حملات خشونت بار است . حتا قطعه شعری از شاعر ناشناس میان مردم پخش شد که فرمان قتل نمایش نامه نویس را می داد:
" همه از کشتن مولیر می گویند .
یکی می گوید : من این ریش بزی پیر را خفه می کنم؛
دیگری : این استاد توله سگ را
با بند به ورجه وورجه وا می دارم.
این توله سگ های خدانشناس را
باید به قعر رودخانه انداخت
کاری می کنیم که با یک کلمه، این سرکش ،
چشمانش برای همیشه از روشنایی محروم بمانند .
هر بلایی سرش بیاوریم ،
باز برای شرارت او کافی نیست
باید او را لای جرز دیوار گذاشت
او را باید طناب پیچ کرد
تا کرکس ها شب و روز پاره پاره اش کنند،
برای نشان دادن به خدا نشناسانی که خدا را به سخره می گیرند.     
لویی چهاردهم که هنوز به قدرت مطلق دست نیافته است، هم چنان از مولیر پشتیبانی می کند، اما ناگزیر است اعتراض گروه های ناراضی ازمولیر را نیز به حساب آورد. پس مخالفان مولیر به یک پیروزی دیگری دست می یابند و نمایش دون ژوان پس از پانزده جلسه تعطیل می شود. تا زمانی که مولیر زنده است ، اجازه چاپ این نمایش را هم به او نمی دهند . سرانجام این نمایش نامه در سال 1682 ، نه سال پس از مرگ مولیر منتشر می شود.




[1] Sganarelle
[2] Elivre

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

ادبیات و هنر باروک

ویکتور هوگو