ژرار دو نِروال، شاعر غوطه ور شدن در یاد ها!
"من دوزخی و برخوردار از خورشیدی سیاه، - تنها،- بی قرار، شاهزاده سیاه ونگون بخت در برجی ویران: یگانه ستاره ام عشق و امیدم مرد، - و چنگ پرستاره ام خورشید سیاه دل تنگی و ملال با خود می آورد." در تلاش خیالی و عرفانی نروال، زن جایگاه مهمی دارد. نروال به جای قرار دادن یک زن واقعی، همیشه غایب یا ناامید کننده ، چهره های متنوع " دختران آتش " را جایگزین می کند. نروال همه این زنان رویایی را در قالب مادر، همسر، ملکه و الهه گرد می آورد که قادرند مرگ را بدرند و به سوی واقعیت بروند. زن عنصر مرکزی شگفتی ها در آثار نروال است که میان تردید همیشگی بین رویا و واقعیت، حال وخاطرات گذشته زاده می شود. این تردید به نوع زندگی نروال ، اضطراب ها و دیوانگی اش وابسته است و نشانه یک نوع نگرش عرفانی از مردمانی زنده اما هم چنین ناشی از شور و شوق و تمایلات آسمانی یا دوزخی ( اورلیا ، خیال های واهی ) و یک جهانی است که خودرا در بی نهایت تکثیر می کند. ادامه...