پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۱۶

ژرار دو نِروال، شاعر غوطه ور شدن در یاد ها!

تصویر
"من دوزخی و برخوردار از خورشیدی سیاه، - تنها،-  بی قرار، شاهزاده سیاه  ونگون بخت  در برجی ویران: یگانه ستاره ام عشق و امیدم مرد، - و چنگ پرستاره ام  خورشید سیاه دل تنگی و ملال با خود می آورد." در  تلاش خیالی و عرفانی نروال، زن جایگاه مهمی دارد. نروال به جای قرار دادن یک زن واقعی، همیشه غایب یا ناامید کننده ،  چهره های متنوع " دختران آتش " را جایگزین می کند. نروال همه این زنان رویایی را در قالب مادر، همسر، ملکه و الهه گرد می آورد که قادرند مرگ را بدرند و به سوی واقعیت بروند. زن عنصر مرکزی شگفتی ها در آثار نروال است که  میان تردید همیشگی بین رویا و واقعیت، حال  وخاطرات گذشته  زاده می شود. این تردید به نوع زندگی نروال ، اضطراب ها و دیوانگی اش وابسته است و نشانه یک نوع نگرش عرفانی از مردمانی زنده اما هم چنین ناشی از شور و شوق و تمایلات آسمانی  یا  دوزخی ( اورلیا ، خیال های واهی ) و یک جهانی است که خودرا در بی نهایت تکثیر می کند.  ادامه...

در گذشت دو نویسنده بزرگ فرانسه

تصویر
میشل تورنیه  - ادموند شارل - رو                       میشل تورنیه   میشل تورنیه    Michel Tournier یکی از مشهور ترین رمان نویسان فرانسوی در سه دهه آخر سده  بیستم، دیروز در سن 91 سالگی در گذشت. وی در سال ۱۹۶۷ برنده  جایزه بزرگ رمان فرهنگستان فرانسه   و در سال ۱۹۷۰ به خاطر نوشتن رمان " پادشاه توسکاها " برنده  جایزه گنکور   شد.  او هم چنین  آثار زیادی برای کودکان و جوانان نوشت که " جمعه یا زندگی وحشی "  در 1971 یکی از آنان است . این رمان بازنوسی شده از نخستین رمانش به نام " جمعه یا برزخ های اقیانوس آرام " است. میشل تورنیه در باره آثار و زندگی اش می گوید: " برای من، گوستاو فلوبر، اوج ادبیات است.سه افسانه او فراتر از اوج است، زیرا هم زمان یک واقع گرایی تمام عیار از یک افسون گر غیر واقع گراست. و این یک ایده ال است." تورنیه هم چنین تحت تاثیر ادبیات آلمان به ویژه گونتر گراس و " طبل حلبی " و " زندگی سگی " اوست. تورنیه در سال 2010 در گفت و گویی با یکی از نشریات می گوید: " خودکشی نمی کنم، اما حس می کنم زیاد زندگی

فانتاستیک درادبیات - شارل نُودیِه

تصویر
فانتاستیک درادبیات - شارل نُودیِه پدرشارل نودیه وکیل و رییس دادگاه جنایی است وشارل اعدام های زیادی را به چشم می بیند. این کابوس همواره در زندگی و آثارش رفت وآمد دارد و چشم اندازش یک سر خونین است که در هوا و در مقابل جمعیتی کثیر و مشتاقکه از شادی هوار می کشند، تاب می خورد....دنباله   

آلوازیوس برتران

تصویر
   آلوازیوس برتران                      " آه! زیباست شب، زمانی که ساعت، ناقوس را به صدا در می آورد، تماشای ماه را که چون سکه طلا می ماند! دو جذامی زیر پنجره ام می نالند، سگی در وسط چهارراه زوزه می کشد و جیر جیرکی [1]   توی اجاقم آهسته به پیش گویی مشغول است.  گوش هایم به زودی به سکوت عمیق عادت خواهند کرد. جذامیان به لانه شان خزیده اند، " ژاکمار" با پتک همسرش را می زند [2] . سگ از مقابل نرده های آهنی محافظی که باد و باران زنگ زده و از ریخت انداخته است، ناگهان غیبش زده است  و جیرجیرک با آخرین  جرقه های آتش به خواب می رود و اجاق خاموش می شود. و به نظرم می آید، –  که این تب چنان احمقانه است! - که ماه با پوزخند، چون یک به دار آویخته  زبانش را برایم بیرون می کشد."  ( گاسپار شب ) دنباله در: [1] منظور صدای سوختن هیزم وجرقه های آتش است [2] ژاکمار هم چنین نام یکی از برج های کلیسای نوتردام دیژون زادگاه شاعر است . ژاکمار و ناقوس شبیه یک زوج اند و ژاکمار با چکشی که در درست دارد ، سر ساعت چند ضربه به زنش می زند.