چرا ویکتور هوگو ده سال قلم به دست نگرفت

 




در حاشیه ادبیات


 

شعری برای فردا، در سپیده دم

فردا سپیده دم، آنگاه که روستا روشن می شود

می روم. می بینی؟ می دانم که چشم به راه منی.

از جنگل و از کوه ها می گذرم،

نمی توانم دیرگاه دور از تو باشم.

تمامی راه در اندیشه هایم غرقم

چیزی نمی بینم و چیزی نمی شنوم ،

تنها، ناشناس، کمر خمیده و دست ها گره شده،

غمگین، و روز برایم چون شب است.

نه به زرینه شب که فرو می افتد می نگرم

و نه به بادبان هایی که در دور ها فرو می افتند  

وقتی برسم بر سر گورت،

بوته یی " گل خلنگ" و " توت سبز" خواهم گذاشت

شعر بالا، یکی از تاثیر گذارترین شعر های ویکتور هوگو ست. در حالی که به نظر می رسد شاعر هم چون انسان گم شده یی در خیال وذهنش در حال عبور از جنگل و روستاست، در دوبند آخر از فا جعه یی سخن می گوید که همان رفتن به گورستان و نثار دسته گل است: دسته گلی بر مزار لئوپولدین هوگو دختر بزرگ شاعر و نویسنده

لئوپولدین 16 ساله بود که عاشق پسری جوان به نام شارل واکری 21 ساله می شود. ویکتور هوگو، هنوز لئوپولدین را برای ازدواج خیلی جوان می داند. لئوپولدین سه سال بعد با نظر پدرش مخالفت می کند و تن به ازدواج می دهد. او اینک 19 سال دارد و همسرش 24 ساله است.

سالی از این ازدواج می گذرد. زوج جوان تصمیم می گیرند با قایق و از طریق رود سِن به شهر بروند. عموی شارل و پسرش نیز همراهی شان می کنند. به هنگام بازگشت و در میانه راه، قایق بر اثر وزش باد واژگون می شود و هر چهار نفر به درون رود می افتند. لئوپولدین  چندان اشنایی به شنا ندارد و در اب فرو می رود. شارل شش بار تلاش می کند با بالا و پایین رفتن همسر جوانش را از غرق شدن نجات دهد، اما موفق نمی شود. پس زیر اب می رود و دست در دست لئوپولدین، در حالی زن 20 ساله و همسرش 25 ساله است، هر دو غرق می شوند. عموی شارل و پسرش نیز در این حادثه غرق می شوند.

ویکتور هوگو در این زمان به همراه یارش از سفر اسپانیا باز می گشته است. چهار روز از حادثه گذشته است. درون یک کافه در حال نوشیدن قهوه هستند که چشم شاعر به صفحه روزنامه می خورد و خبر غرق شدن دختر و دامادش را می خواند. آن چنان غم و اندوهی ویکتور هوگو را در برمی گیرد که هرگز رهایش نمی کند.

پس از این واقعه ویکتور هوگو ده سال قلم به دست نگرفت.

( رحمت بنی اسدی)

 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

ادبیات و هنر باروک

ویکتور هوگو