بودلر و واحه یی ترسناک در یک کویر ملال
بخش سوم
بخش های گوناگون مجموعه گل
های بدی را می توان به عنوان مراحلی از یک سفر برای کاوش بدبختی ها و فقر
انسان مورد توجه قرار داد.
شعرهای آغازین گل های بدی نشان می دهد که انسان دچار کاستی و عیب است و به راهی می
رود که مظهر عجیب شیطان مدرن به نام ملال
و خستگی است و بنابراین موضوع های مربوط به ملال را باز گو می کند. اگر جهان یک
دوزخ باشد، گل های بدی بودلرسفری به درون این دوزخ مادی و معنوی است و شاعر
راهنمای این سفر می باشد و آماده بیرون راندن همه ریاکاری هاست. خواننده این
مجموعه نیز در این سفر از این همه وضوح بی ترحم هراسان می شود. در بند مشهور
" خواننده ریاکار - مانند من -برادر من !" نشان می دهد که شاعر نیز به عنوان یک انسان طعمه بدی است.
حداقل او می داند که چگونه باید با آن کنار آید و به ما به عنوان خواننده- هشدار می دهد تا چشم ها را نبندیم. تغزل گرایی
شخصی بودلرشیفته جهان شمولی است و یک برادری در هنگام فاجعه و سقوط را اعلام می
کند و از این نظر زبان "فرانسوا ویون "
شاعر ناکام دوره قرون وسطا را به یاد می آورد.
نظرات