فرانسوا - رُنِه شاتوبریان- بخش نخست





ادبیات فرانسه در سده 19
فرانسوا - رُنِه شاتوبریان[1] ( 1848 1768 )
بخش نخست برگردان: رحمت بنی اسدی

پرتره شاتوبریان اثر آن لویی ژیروده (1824 1767) موزه سن- مالو

  "  من ناممکن را ممکن می کنم و به زیر فرمان می آورم. "
  فرانسوا رُنه شاتوبریان در 4 سپتامبر 1768 و در گیر و دار یک توفان بسیار شدید در سَن مالو واقع در شمال شرقی فرانسه زاده می شود، امری که او می توانست کودکی پرتلاطم و نوجوانی پر آشوب و پر اضطراب خود را از آن روزهایی که توفان گهواره اش را تکان می داد، بداند " خاطراتی از آن سوی گور[2] ". آخرین فرزند از یک خانواده اشرافی منطقه " بروتون " است. تعلیم و تربیت او عجیب و  با سخت گیری توام با بی بند و باری همراه است. این آموزش اصولی وسخت برای یک نوجوان کافی است تا او را به سوی دریانوردی هدایت کند. آزاد است تا با " بچه های بازی گوش و شیطان شهر[3] " بازی کند؛ سپس در مدرسه، معلمان از ذهن استثنایی و دانش آموزان از جسارتش در نافرمانی به شگفت می آیند. در 15 سالگی به حرفه دریایی روی می آورد و با خود می گوید: "  من ناممکن را ممکن می کنم وبه زیر فرمان می آورم. [4]"
در بازگشت به نزد خانواده و در حالی که  16 تا 18 سال بیشتر ندارد، شاهد " دو سال هذیان و جنون [5]" است و اندوه و سیاهی به سراغش می آید: پدر ساکت و خموش و مادر دچار دل تنگی و اندوه است و " لوسیل "  کوچک ترین خواهر او، از رویاهای بزرگش می گوید. این خواهر اوست که شاتوبریان را تشویق به نوشتن می کند: " باید همه این ها را تصویر کنی .[6] " او فریفته یک  باله رمانتیک به نام " سیلفید [7] " از " فیلی پو تاگلیونی [8]" است و این بی قراری پر تب و تاب او را تا مرز خودکشی می برد. شاتوبریان با اعلام این که خود را کشته است، به سوی روحانیت چرخش می کند و در نهایت سرباز می شود.
شاتوبریان در کودکی عاطل و باطل و در  جوانی اش ماجراجوست. اندکی بعد  در دربار لویی شانزدهم به خدمت گرفته می شود و دیری نمی گذرد که شاهد انقلاب فرانسه و سقوط زندان باستیل است؛ پس راه آمریکا را در پیش می گیرد و با جرج واشنگنن دیدار می کند و مدتی نیز در میان سرخ پوستان به سر می برد. مفتون شعر قاره یی می شود که هنوز بکر و دست نخورده و شگفت زده از عجایب و غرایب جهان " وحشی " است. رمان و روایت" آتالا [9] " ( 1801)و " بومیان سرخ پوست[10] " (1826 ) ره آورد این سفرند.
با دستگیری لویی شانزدهم، به فرانسه باز می گردد و در خارج از پاریس به سربازان و شاهزادگانی  که در حمایت از سلطنت مبارزه می کنند، می پیوندد. در جنگ زخمی و بسیار رنجور می شود و به ناگزیر به انگلستان پناه می برد. همسر و خانواده اش که در فرانسه مانده اند به وسیله نیروهای انقلابی بازداشت و زندانی می شوند. در انگلستان است که از مرگ برادر، مادر و خواهرش در فرانسه با خبر می شود.
در حالی که زندگی شاتوبریان در انگلستان درفقر می گذرد، در سال 1797 نظرات خود را درباره انقلاب می نویسد و سپس عاشق دختر روحانی میزبان خود می شود که این عشق عمر کوتاهی دارد و با خود می گوید: " من زن دارم ".  در 1800 به طور مخفیانه به فرانسه یی که تغییر شکل داده است، باز می گردد و در خاطرات خود می نویسد: " برای من فرانسه همان قدر تازه بود که جنگل های آمریکا. "
در سال 1801، شاتوبریان رمان " آتالا "  و یک سال بعد " نبوغ مسیحیت " و رمان " رُنِه " را  منتشر می کند. در پیش گفتار نبوغ مسیحیت، شاتوبریان، از " نیاز به ایمان " در دوره یی می گوید که  قابل توضیح نیست. این نوشته ها  با موفقیت همراه می شود و خواننده آثار بیش از هر چیز مجذوب بیان تازه یی از احساسات و " رنج و درد سده " است و شاتوبریان نخستین سخن گوی این نوع احساسات به شمار می رود. این آثار با  جمله های طولانی  همراه با ضرباهنگ های نفس گیرو طنین دار اند و برخی صفحه ها  به طور کامل به شعر منثور تبدیل می شوند و تصویرهای شگفتی را می آفرینند و در نهایت ارتباط میان طبیعت وانسان را برقرار می سازند.
ناپلئون بناپارت از نویسنده نبوغ مسیحیت خوشش می آید و هر دو مجذوب یک دیگر می شوند . او از سوی ناپلئون به سمت سفیر فرانسه در ایتالیا منصوب می گردد. کمی بعد " مادام دو بومون" معشوقه شاتوبریان به او ملحق می شود و درهمان ایتالیا می میرد. مرگ معشوق، شاتوبریان را از پای در می آورد و او را دوباره در بستر حزن واندوه می اندازد.
شاتوبریان طی سال های 1806 و 1807 به بهانه " جست و جوی تصاویری " از نخستین مسیحیان، عازم شرق می شود. این سفر برای شاتوبریان دستآوردهای زیادی دارد و او شیفته دیدنی ها، از هر چشمه و جویبار و از هر رودخانه یی آب می نوشد و در بازگشت به فرانسه، سنگ هایی از آثار و خرابه های تاریخی با خود می آورد.
در بازگشت از سفر، اعلام بازنشستگی  می کند؛ در " واله او - لو[11] " ساکن می شود و شروع به نوشتن می کند. به دنبال  تیرباران " آنگهایم " یکی از مخالفان سلطنت و از خانواده بوربون ها، شاتوبریان در زمره مخالفان امپراتور در می آید و در سال 1814 و در مخالفت با شاه، رساله " از بناپارت تا بوربون ها " را می نویسد و با این امر به حرفه ادبی خود پایان می دهد و وارد دنیای سیاست می شود.
مسیر سیاسی شاتوبریان پیچ و خم زیادی دارد: در دوران کنسولی ناپلئون، از او پشتیبانی می کند، سپس دشمن سرسخت او می شود، آن گاه در دوران  معروف به بازسازی سلطنت، پشتیبان شاه است، اما چندی بعد در نشریه سلطنت طلبان افراطی به نام " محافظه کار[12] " به شارل دهم شاه تازه حمله  و زمینه را برای سقوط  او فراهم می سازد، با این حال هم چنان وفاداری اش را به خانواده شاه در تبعید نشان می دهد...
در واقع، شاتوبریان در سیاست از سه اصول پیروی می کند. نخست، هدف رویا رویی است، دوم، فرد گرایی اوست که مانع ورود او به درون نظام می شود و بالاخره، هر چند از نظر اعتقادی سلطنت طلب است، اما شاهد آن است که آینده به سوی دموکراسی دارد و پیشرفت اجتناب ناپذیر است. او می نویسد: "  پویایی و قدرت با توانایی انسان به پیش می رود، پس عظمت زمان را پاس بداریم. [13]"
با این حال، شاتوبریان از 1809 روی یک طرح بزرگ به نام " خاطراتی از آن سوی گور" کار می کند که تنها پس از مرگش به چاپ می رسد. این اثر را در 1841 و پس از 7 سال به کمک همسرش و با تغییراتی به اتمام می رساند. در این 7 سال، شاتوبریان، دوران پر تب و تابی دارد:  او میان شور و شوق زندگی و گذر به روزگار پیری دست و پنجه نرم می کند. او طعم پیروزی و میل به زندگی را شناخته  و دوست دارد. در زندگی با معشوقه های گوناگونی آشنا شده که " ژولیت رِکامیه"  آخرین آن است. شاتوبریان نمی داند چگونه باید از دنیا و عشق چشم پوشید، در حالی که روح او هنوز جوان است.
پیرمرد برای پذیرش پیری، شروع به نوشتن " زندگی دو رانسِه [14]" می کند که یک زندگی نامه است. رانسه ، فردی است که در سده هفدهم زندگی راحت و مجلل خود را ترک می کند تا به صف راهبان بپیوندد. بهانه این کتاب، بیان اندیشه های صمیمی در باره موضوع پیری است  که در عبارات برجسته و تکرار گونه بازتاب می یابد.
شاتوبریان، نخست فلج می شود و سرانجام در سن 80 سالگی در پاریس می میرد. همان گونه که او آرزو می کرد، جسدش در " ایلو دو گران - به [15] " در نزدیکی سن مالو و در برابر دریایی که او آن همه دوستش می داشت، به خاک سپرده می شود. اثر او به نام  خاطراتی از آن سوی گور ، سه ماه پس از مرگ نویسنده و در بخش های گوناگون انتشار می یابد و شاتو بریان بر فراز گور اندیشه هایش را می پراکند: " من دو سده را مانند دو رودی که به هم تلاقی می کنند دیده ام، در آب های پر پیچ و تاب آن غوطه خورده ام، با حسرت از ساحل قدیمی، جایی که به دنیا آمدم، دور شدم و با امید به سوی یک رود ناشناش شنا کردم. [16]"
آثاری که از شاتوبریان به جا مانده است عبارتند از:
  • درباره انقلاب( 1797)، متن سیاسی، آتالا ( 1801)، روایت و سرگذشت[17]، رُنه ( 1802) روایت، نبوغ مسیحیت( 1802)، ملاحظات، شهیدان [18]( 1809)، رمان، راه سفر پاریس تا بیت المقدس[19] ( 1811)، سفرنامه، ماجراهای آخرین آبانسِراژ [20]( 1827)، کنت و افسانه، سفر به آمریکا (1827)، سفرنامه، زندگی رانسِه (1844) زندگی نامه، خاطراتی از آن سوی گور( 1850 1848) اتوبیوگرافی.


ژان فرانسوا هو( 1823 1751)، بندر سن مالو، پاریس،موزه دریایی



[1] François - René Chateaubriand
[2] Mémoires d'outre -tombe
[3] همان جا، بخش اول
[4] همان جا
[5] همان جا
[6] همان جا
[7] Sylphide
[9] Atala
[10] Les Natchezقبیله یی از سرخ پوستان 
[11] Vallée -aux –loups در فارسی به معنی دره گرگ هاست
[12] Conservateur
[13] از ته گور، بخش هفتم
[14] Vie de Rancé
[15] Ilot du Grand -Bé   de  Saint - Malo
[16] خاطراتی از ته گور
[17] Récit
[18] Les Martyrs
[19] Itinéraire de paris à Jérusalem
[20] Aventures du dernier Abencérage

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

ادبیات و هنر باروک

ویکتور هوگو