جنگ، یعنی تباهی ،جنگ یعنی بیماری سیاست.


به بهانه خطر بروز جنگ میان ایران و آمریکا

جنگ، یعنی تباهی ،جنگ یعنی بیماری سیاست.
دُنی دیدرو ( به انگلیسی دونیس دیدرو)  فیلسوف و دانشمند سده هجدهم فرانسه و بنیان گذار دانش نامه در 17 جلد است. این دانش نامه محصول 21 سال کار و متضمن  تلاش یک هزار کارگر در این مدت است. دانش نامه، شامل 60 هزار مقاله است که یک هزار مقاله آن را خود دیدرو می نویسد. شمارگان دانش نامه تا سال 1789، به 24 هزار می رسد. 11 هزار نسخه آن رامردم می خرند.  در میان مقاله ها ، مقاله صلح جای مهمی دارد. مقاله مربوط به " صلح " در درون مقاله " جنگ " می آید و " دامیلا ویل " نویسنده مقاله ضمن تشریح تجاوزات و هوس های فاتحان، به بهانه جنگ، از صلح می نویسد. او نشان می دهد که چگونه جنگ خلاف طبیعت و خلاف عقل و خرد است. او جنگ را به واسطه این که بر ضد منافع شهروندان و علیه سعادت بشری است، محکوم می کند. مقاله را در زیر می خوانید:  
مقاله " صلح "
" جنگ حاصل تباهی انسان هاست؛ بیماری تشنج و خشونت در پیکر سیاست است؛ سیاست از صلح چندان خوشش نمی آید و در حالت طبیعی و زمانی که صلح بر قرار است، او بیمار می شود، این صلح است که به امپراتوری ها نیرو می بخشد؛ نظم را در بین شهروندانش برقرار می کند؛ قانون زور را کنار می گذارد؛ وضعیت و شرایط زندگی مردم، کشاورزی و تجارت را مساعد می کند و در یک کلمه برای مردم سعادت و خوشبختی را که هدف هر جامعه یی است ارمغان می آورد. جنگ، بر عکس، سرزمین ها را از مردم خالی می کند؛ بی نظمی حاکم می شود؛ قوانین زور برای ساکت کردن مجوز می گیرند؛ حقوق شهروندی وآزادی پس گرفته می شود؛ بازرگانی و تجارت می خوابد، زمین های کشاورزی بی رونق و رها می شوند.
 درخشان ترین پیروزی ها، هرگز نمی توانند خسارت یک ملتی که بسیاری ازاعضای خود را درجنگ قربانی کرده است، بپردازد. حتا پیروزی های جنگ قادر نیست، زخم های عمیقش را التیام دهد و تنها صلح است که می تواند، این زخم ها را بهبود بخشد
اگر عقل و خرد بر انسان ها حکومت کند ، اگر این انسان ها به رهبران ملت ها بگویند که آنان وظایفی در برایر ملت خودشان دارند، ما هرگز شاهد تحویل  ملت ها به پیشوایان جنگ نخواهیم بود و نشانه های هاری وجنونی که ویژگی حیوانات وحشی است را  نخواهیم  دید. [ اگر صلح بر قرار باشد] ، مردم مراقب آرامشی اند که به سعادت آن ها وابسته است وآن را در هرفرصتی علیه دیگران به هم نمی زنند؛ از اموال و طبیعتی که به آن ها و فرزندان شان ارزانی داشته شده است، رضایت  خواهند داشت و با حسرت به ملت های دیگر نگاه نخواهند کرد. حاکمان احساس خواهند کرد، استیلا بر کشور های دیگر از طریق ریختن خون افراد به  بهای آن نمی ارزد. سرنوشت اجتناب ناپذیر واسف بار خواهد بود و ملت ها  در یک عدم اعتماد دو جانبه  دایمی سر خواهند کرد و در نتیجه به بهانه های واهی ، سلاح خود را بر زمین نخواهند گذاشت؛ مردم به این باور خواهند رسید که باید از منافع حاصل از رفاه  یا صنعت چشم بپوشند. شیفتگی کور شاهزادگان و حاکمان ، آن ها را به دامن اشرافی سوق خواهند داد که کم تر درفکر منافع مردم شان هستند و تنها به دنبال افزایش شمارانسان های بدبخت و فقیرند .چراغ  این شیفتگی [ کور ] به وسیله وزیرانی جاه طلب یا جنگ جویانی ناسازگار با بقیه؛ روشن نگه داشته می شود که در همه سده ها نتایج کارشان کشتار و فجایع  انسانی است. تاریخ مثال های بی پایانی از صلح مورد تجاوز واقع شده ، از جنگ هایی نابرابر و بی رحم، از میدان ها و مزارع زیر و رو شده، از شهر های ویران گشته و در زیرخاکستر رفته دارد. به نظر می رسد تنها ضعف، حاکمان را به سوی صلح می کشاند؛ آن ها خیلی دیر در می یابند که خون شهروندان شان با خون دشمنان در هم آمیخته است. این کشتار ها و قتل عام ها ی بیهوده، تنها ملاط و آجر بناهای پر شکوه و خیالی فاتحان  و مردان جنگی آن هاست. سعادت مردم کشور شان، نخستین قربانی  هوی و هوس ها ی آنان و اطرافیان آن هاست".( دامیلاویل ، دانش نامه، مقاله صلح)
برگردان: رحمت بنی اسدی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

ادبیات و هنر باروک

ویکتور هوگو