هفت چهره برتر ادبیات فرانسه در سده بیستم





 بخش یکم 
پایان انسان گرایی ( اومانیسم )؟
برجسته ترین نویسندگان فرانسه در نیمه نخست سده بیستم و اندکی پس از آزادی فرانسه از چنگ نیرو های آلمانی از میان می روند. ژان ژیرودو در سال 1944، پل والری در 1945 ، ژرژ برنانوس در 1948 ، آندره ژید در 1951، کولِت در 1954 ، پُل کلودِل در 1955 و... می میرند و به نظر می رسد با مرگ اینان یک دوره انسان گرایی و اومانیسم، با پای بندی خوش بینانه به ارزش های انسانی و تاکید تعیین کننده بر این " ارزش ها " پایان می گیرد.
از پی  سال های 1950 ضعف و تزلزل های ناشی از  جنگ،  پاک کردن گور های کشف شده نازی ها ، رنج و اندوه ناشی از انفجار بمب اتمی در هیروشیما و سپس سقوط انسان در فردگرایی و اندیودوآلیسم جامعه مصرفی سبب می شود تا هفت چهره اسطوره یی یا هفت نویسنده -  اندیشمند در خدمت انسان و  اضطراب ها و نومیدی های او  به تدریج محو  و کم رنگ شوند.
با این حال، این هفت چهره را می توان به تنهایی هر یک نشانه یک نماد، راه ویژه، و اندیشه یی در ادبیات  و ارزش های انسانی دانست که به آن وابسته اند.  لازم به یاد آوری است که آثار هرکدام از این نویسندگان در نیمه نخست سده بیستم خود را بر جامعه تحمیل می کنند و سپس در نیمه دوم سده به طور گسترده یی همگانی می شوند و گاه  تغییر جهت می دهند. در میان اینان تنها میشل لریس و فرانسیس پونژ استثنا هستند.
در میان اینان چهار شاعر وجود دارند: لویی آراگون،( که در عین حال رمان نویس نیز است)، هانری میشو، فرانسیس پونژ و رُنِه شار. هم چنین از سه نویسنده معترض می توان نام برد: آندره مالرو، میشل لریس ( که در عین حال شاعر نیز می باشد) و ژان پل سارتر.
 در واقع،  در میان اینان شاید تنها آندره مالرو را می توان در زمره خانواده بزرگ اومانیست ها در نیمه نخست سده بیستم دانست. در باره ژان پل سارتر و میشل لریس این ابهام و سوء ظن هنوز وجود دارد.

نام های دیگر
براین نام ها می توان کسان دیگری را افزود. از جمله نام آلبر کامو زاده شده در 1913 و در گذشته بر اثر تصادف اتومبیل در 1960. هم چنین سن – جون پرس ( 1975 – 1887) که در سال 1960 برنده جایزه نویل در ادبیات می شود. هم چنین می توان از ژولییَن گراک[1] متولد 1910 نام برد که نخستین اثرش را در سال 1938 به چاپ می رساند، اما رمان هایش از سال 1951 به شهرت می رسند. نویسندگان جوان دیگری بر اثر جنگ از میان می روند. مانند پل نیزان که  در 1905 زاده و در سال 1940 در جبهه دانکِرک کشته می شود. هم چنین باید از آنتوان سنت اگزوپری نام برد که در 1900 زاده و در جریان یک ماموریت هوایی در 1944 ناپدید می شود.  یا می توان از پی یر دریو لاروشل زاده شده در 1893 نام برد که  متهم به هم دستی با آلمانی ها می شود و در 15 مارس 1945 خودکشی می کند.

هم گرایی ها
هفت چهره یی که از آن نام برده شد، می توانند گروه های گوناگونی را به وجود آورند. برخی مانند لویی آراگون، مالرو، سارتر و پونژ نقاط مشترکی دارند  که عبارت از تعهد سیاسی آن ها در حزب کمونیست است. دراین میان آراگون تنها کسی است که از آغاز تا پایان دوام می آورد تا جایی که چهره " شاعر رسمی " حزب را به خود می گیرد.
اینان هم چنین رابطه شان را با جریان های بزرگ زیبایی شناسی یا فلسفی نیمه نخست سده بیستم حفظ می کنند. حتا  برخی از آن ها در نهاد هایی فعال می شوند. از جمله آراگون در سوررئالیسم و ژان پل سارتر در اگزیستانسیالیسم. اما در مراحل بعد، اغلب از هم جدا می شوند. از این نظر، رابطه مشیل لریس با سوررئالیسم قابل توجه است.

 باز سازی های سه گانه روایت حال ( اتوبیوگرافی)
می توان گفت که سه نویسنده بزرگ مانند ژان پل سارتر، میشل لریس و آندره مالرو در یک شکل، یعنی روایت حال و اتوبیوگرافی خود را پیدا می کنند که بر اثر این کار، تا حد زیادی این ژانر ادبی باز سازی و تجدید نظر می شود: مالرو با تامل بر روی تاریخ ( آیینه برزخ ها [2])، سارتر با نوشتن " کلمات [3]"، لریس با اعترافات روان کاوانه در " قاعده بازی [4]" . به نظر می رسد هیچ یک از این نویسندگان به شرح زندگی آرام یا پر تلاطم شان، ورق زدن خاطرات کودکی و زندگی شخصی خود و  نشان دادن این که چگونه آن ها به این جا رسیده اند، چندان راضی نیستند. برای هرکدام، فضای خاطرات، یک محل تعهد است: برای لریس عمق درون، برای مالرو گواهی تاریخ و برای سارتر ماجرا های نوشتن است.
اگر رمان نقاشی بزرگ دیواری تاریخی " هفته مقدس [5]" ( 1958) یا رمان " کمونیست ها[6] " ( 1951-1949) از آراگون را استثنا کنیم، دیگر هیچ نویسنده یی پس از سال 1950، این راه را ادامه نمی دهد. از این پس، زمان در دستان مالرو و سارتر. قرار می گیرد و آن را به سود اشکال کاملا آزاد به کار می گیرند. پس غیر منتظره نیست که اینان در گیر فضای روایت حال یا اتو بیوگرافی می شوند. از همان آغاز، اینان در رمان های خود چیز دیگری به جز رمان نویسی می جویند و نشان می دهند که بیشتر به تاریخ و بازتاب آن علاقمند اند تا به داستان و خیال پردازی.

چهار مرحله شاعرانه
آراگون، پونژ، شار و میشو چهار جنبه کاملا متفاوت از کار شاعرانه را ترسیم می کنند. به عنوان نمونه، آراگون نماینده شاعرانه ترین و " متعهد " ترین نوع شعر است. پونژ یک نوع شعر تازه ابداع می کند که شعر " منثور اشیا " است. شار شکلی از شعر کوتاه را می سازد که کلامی " از مجمع الجزایر " است، در حالی که میشو، شعر را یک دوره و یک تجربه دردناک از اضطراب آدمی می خواند. تفاوت هرچه است، این چهار شاعر هم چون سه نویسنده یی که پیش از این از آن ها نام برده شد، به طور عمیقی بر زمان خود و جوانانی که از پی آن ها می آیند تاثیر گذار اند.
در بخش های آینده، به تدریج این هفت چهره معرفی می شوند
رحمت بنی اسدی 




[1] Julien Gracq
[2] Le Miroir des limbes
[3] Les Mots
[4] La Règle du jeu
[5] La Semaine sainte
[6] Les Communistes

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

قدرت چهارم : گرامی داشت روز جهانی کارگران پرولتاریا

ویکتور هوگو