بچه های نیمه شب - سلمان رشدی



ادبیات جهان


     همه چیز از سال 1915 آغاز می شود؛ روزی که پدر بزرگ کشمیری در موقع خواندن نماز سر را به زمین می گذارد و در این هنگام " سه قطره خون چکه، چکه، چکه، ازسوراخ چپ بینی اش فرو می ریزند و در هوای یخ بندان بلافاصله یخ می زنند و روی فرش نماز به راه می افتند و به یاقوت تبدیل می شوند[...] این چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد، آن هم درسرزمینی که خودش یک نوع خواب و رویاست." اما زندگی سلیم در واقع گرایی بی رحمانه یی به اتمام می رسد: در 1976 تمامی بچه های نیمه شب که هنوز زنده مانده اند، ناگهان در تور برنامه عقیم سازی اجباری می افتند که دولت هند به نخست وزیری ایندیرا گاندی نخست وزیر هند تنظیم کرده است. دیگر حتا هدیه های شگفت انگیز به کارشان نمی آید: حتا سلیم، نیز نمی تواند مانع از شکل گیری یک جامعه توطئه گر حریص شود. هنگامی که او بچه ها را فرا می خواند،، مانند این است که به یک جشن تولد دعوت شده اند. با هم جر و بحث می کنند و از حسادت می ترکند. هرکس می خواهد سردسته شود.. از این روست که در پایان همه سرگردان چهارگوشه عالم می شوند.  ادامه......


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

ادبیات و هنر باروک

ویکتور هوگو