برگ های مرده اثر ژاک پره ور
برگردان رحمت بنی اسدی
ژاک پره ور jacques Prévert  شاعر، نویسنده و سناریو نویس بر جسته فرانسوی در 4 فوریه 1900 در شهر " نیولی –سور –سن " زاده شد و در 11 آوریل 1977 از جهان رفت. به زودی با نخسیتن مجموعه اشعارش و به واسطه بهره گیری از زبانی عامیانه و بازی با واژه ها به شهرت رسید. شعر هایش در سراسر مناطق فرانسوی زبان مشهور است و در مدارس تدریس می شود.
ژاک پره ور در تمامی زندگی نسبت به سیاست متعهد است
 این تعهد منبع بزرگ ترین موفقیت ها و شکست های اوست. یک گروه نمایشی به نام " گروه اکتبر " به وجود می آورد و همراه با رفقایش به کارخانه هایی که در اعتصاب اند، رفته و برای کارگران برنامه اجرا می کنند. ژان رنه آر کارگردان سینما و نویسنده فرانسوی و عضو حزب کمونیست فرانسه همه جا با اوست . طی سال های 1945 – 1935 ژاک پره ور سناریست فیلم های فرانسوی می شود. " کودکان بهشت " مشهور ترین فیلم این دوره اوست که مارسِل کارنِه  کارگردانی کرده است.
در دوران جنگ جهانی دوم ، پره ور با پنهان کردن دوست موسیقی دان ، اما یهودی اش در خانه فرصت می یابد موسیقی را بیاموزد و دنبال کند.
بر اساس شعر های ژاک پره ور ترانه های بسیار سروده شده است ." برگ های مرده " ترانه یی است که اغلب خوانندگان مشهور فرانسه آن را اجرا کرده اند. ایومون تان خواننده و هنرپیشه مشهور فرانسه نخستین باراین آهنگ را در 1946 خواننده است. آهنگ زیر را ب اصدای آندرهآ بوچیلی خواننده نامدار ایتالیایی می شنوید:

برگ های مرده
این ترانه  شبیه زندگی ماست،
تو، تو که مرا دوست می داشتی و من که تورا دوست می داشتم
 و هر دو با هم زندگی می کردیم
تو، تو که مرا دوست می داشتی و من که تو را دوست می داشتم.

اما زندگی، دل دادگان را از هم جدا می کند
آرام و بی سر و صدا
و دریا جای پای عاشقان جدا شده را
از روی ماسه ها پاک می کند.
آه! می خواستم که تو به خاطر بیاوری
روزهای زیبایی که با هم دوست بودیم،
و در آن زمان زندگی زیبا تر بود
 و افتاب گرمای دیگری داشت

برگ های مرده تار و مار می شوند،
می بینی، یادم نرفته است،
برگ های مرده تار و مار می شوند
خاطرات و حسرت ها  نیز.
و باد های شمال ان ها را با خود می برند.
در شب سرد فراموشی
ترانه یی که تو برایم می خواندی.
این ترانه شبیه زندگی ماست
تو ، تو که دوستم می داشتی و من که دوستت می داشتم
و هر دو با هم بودیم 
تو، توکه مرا دوست می داشتی  و من که تو را دوست می داشتم.
اما زندگی دل دادگان را  از هم جدا می کند
خیلی آرام و بی سر و صدا.
 و دریا جای پای عاشقان جدا شده را
از روی ماسه ها پاک می کند.
برگ های مرده تار و مار می شوند
خاطرات و حسرت ها نیز.
اما عشق آرام و وفادارم
همیشه لب خند زد و اززندگی سپاسگزار بود
من تو را بی حد دوست داشتم،  تو زیبا بودی،
چگونه می توانم فراموشت کنم؟
 ایا آن زمان زندگی بهتر نبود؟
آفتاب گرمای دیگری نداشت؟
تو که دوست شیرین من بودی
من فقط می توانم افسوس بخورم
 و ترانه یی که تو می خواندی
 همیشه، همیشه آن را می شنوم!
این ترانه یی است که شبیه زندگی ما بود
تو، تو که دوستم می داشتی، و من که دوستت داشتم
و هردو باهم زندگی می کردیم
تو، تو که دوستم می داشتی و من که دوستت می داشتم
 اما زندگی عاشقان را از هم جدا می کند 
خیلی ارام و خیلی بی سر و صدا
 و دریا جای پای عاشقان از هم جدا افتاده را
از روی ماسه ها پاک می کند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

پنجره ها از بودلر

ادبیات و هنر باروک

ویکتور هوگو